بی کلک

بی حوصلگی شما از نوع چندم است؟!

شنبه اول صبح, دقیقا خوراک همین حس است؛ بی حوصلگی. ساعت ها و دقایقی از هفته که باید آن را از تقویم پاک کرد و هفته را از ظهر شنبه شروع کرد تا شاید کمی هوای حوصله از ابری بودن بیرون بیاید.

گاهی این حس فقط به این روز و دقایق محدود می شود و بعد از آن می توانید تا آخر هفته را پر انرژی ادامه دهید. گاهی هم همین طوری حوصله ندارید و هر کاری هم بکنید, حوصله تان سر جایش نمی آید که نمی آید. شما تنها نیستید؛ خیلی از افراد در خیلی از ساعت های روز یا هفته درگیر این حس می شوند. جالب اینجاست که همه بی حوصلگی ها شبیه هم نیستند. شاید به همین دلیل است که هر از گاهی یکی از انواع آن گریبان مان را می گیرد و ول کن هم نیست تا وقتی همه برنامه های زندگی مان را به هم نریزد. تازه دانشمندان هر روز نوع جدیدی از آن را هم کشف می کنند. تا الان 5 نوع بی حوصلگی کشف شده. چقدر با آنها آشنایید؟
اول به این سوال جواب بدهید تا بعد وارد بحث شویم! به نظرتان بی حوصلگی یعنی چه؟ حسی شبیه بی حالی, بی خیالی, بی تفاوتی یا... شاید همه ما برای توصیف حس بی حوصلگی مان از این کلمه ها استفاده کرده ایم. این عبارت ها شاید هر یک به شکلی بی حوصلگی را توصیف کنند اما تعریف و مفهوم خود بی حوصلگی نیستند. بی حوصلگی زمانی اتفاق می افتد که شخص علاقه ای به انجام کاری نداشته و نسبت به اطرافش بی تفاوت می شود. این حالت می تواند لحظه ای یا برای مدتی نامشخص شخص را درگیر کند. البته اگر بی حوصلگی طولانی شود, شخص وارد فاز افسردگی می شود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید عبارت یا مفهوم بی حوصلگی نخستین بار توسط «چارلز دیکنز» در کتاب «خانه متروک» در سال 1852 میلادی استفاده شد. بنابراین نگران بی حوصلگی تان نباشید! این حس از قرن ها پیش, گریبانگیر نوع بشر بوده است.
قبلا می گفتند سه نوع است
نخستین بار بی حوصلگی توسط پژوهشگری به نام فیشر شناسایی شد. او معتقد بود: « بی حوصلگی حسی ناخوشایند اما زودگذر است که برای مدتی عملکرد فرد را مختل کرده و توجه او نسبت به اطراف را کم رنگ می کند. مضافا براینکه میزان تمرکز او را نیز کاهش می دهد.» اما مدتی بعد پژوهشگران دریافتند بی حوصلگی سه نوع دارد و منشا هر سه این بی حوصلگی ها, ناشی از ناتوانی در کنترل تمرکز و توجه است. این بی حوصلگی معمولا در سه شرایط گریبانمان را می گیرد و نمی گذارد قدم از قدم برداریم. شب های امتحان یادتان هست؟ وقتی قرار بود یک جزوه 200 , 300 صفحه ای را بخوانید اما به جای خواندن آن سرگرم هزار و یک کار بی ربط می شدید؛ از هوس دیدن یک فیلم یا خواندن کتاب یا حتی تمیز کردن میز تحریرتان!

بی علاقگی: زمانی فرد دچار این نوع بی حوصلگی می شود که علاقه ای به انجام کاری نداشته باشد. همان شب های امتحان را به خاطر بیاورید؛ متوجه می شوید از چه نوع بی حوصلگی صحبت می کنیم.
اجبار: این نوع بی حوصلگی زمانی گریبانمان را می گیرد که مجبور به انجام کاری هستیم. بگذارید از خودمان مثال بزنیم؛ از ما روزنامه نگارها. این حالت زمانی سراغ مان می آید که علاقه ای به نوشتن درباره موضوع پیشنهادی خودمان یا همکاران مان یا حتی سردبیر محترم نداریم اما باید بنویسیم! در این شرایط نوشتن هر یک جمله یعنی کتک زدن خود اما باید کار را به موقع تحویل داده و صفحه را آماده کنیم تا مجله سرموقع چاپ شود.
ناتوانی درعین علاقه: این شرایطی است که فرد علاقه به انجام کاری دارد اما به هر دلیل توان انجام آن را ندارد. این حالت معمولا زمانی اتفاق می افتد که شخص تلاش می کند اما بی نتیجه ماندن تلاشش باعث بی حوصلگی او می شود.
بی دلیل حسش نیست
بی حوصله هستیم و دلیلی هم برایش پیدا نمی کنیم. البته روان شناسان معتقدند در این موراد گاهی فرد دلیل اصلی را می داند اما ترجیح می دهد به آن توجه نکند. در مورادی هم بی حوصلگی اش ناشی از مساله دیگر می داند. برای مثال شخص از شغلی که دارد, راضی نبوده و کار کردن در آن محیط باعث بی حوصلگی او می شود اما به جای رفع مشکل اصلی که احتمالا به آن هم آگاه است, مساله دیگری را دلیل بی حوصلگی اش عنوان می کند. بنابراین بی حوصلگی بی دلیل هم گاهی دلیل دارد اما فرد حوصله برطرف کردن عامل اصلی را ندارد.
الان می گویند 5 نوع است
از آنجا که هر اتفاق خوشایند و ناخوشایندی دائما بروز می شود تا مبادا آدم ها از قافله عقب بمانند, بی حوصلگی در انواع جدید هم کشف شده است! پژوهشگران به تازگی اعلام کرده اند بی حوصلگی 5 نوع مختلف دراد و هریک از آنها نشانه ها, حالت ها و البته اسم ویژه خودشان را دارند. امیدوارم هیچ وق بی حوصله نباشید اما بد نیست بدانید مدل های جدید بی حوصلگی چیست. به هرحال هرچیزی تازه اش خوب است و کلی کلاس دارد!
1- بی حوصلگی بی تفاوتی: در این شرایط, فرد بیشتر سکوت می کند. در رفتار او, سکون خاصی دیده شده و حرکات و رفتارش مانند قبل نیست. بیشتر از انجام کارها سرباز زده و رفتار منفعل از خود نشان می دهد. نمود بیرونی این رفتار, شبیه فردی است که کاملا آرام بوده و نسب به مسائل و اطرافش, آرام است اما حقیقت این است که او دچار بی حوصلگی شده و بیشتر درون گرا می شود.
اگر یکی از اطرافیان تان که تا همین چند وقت پیش یک لب داشت و هزار خنده اما حال دائم گوشه ای می نشیند و سکوت می کند و در برابر رفتار نامناسب دیگران منفعلانه عمل می کند, یعنی اینکه بی حوصله است و باید کمکش کنید.
2- بی حوصلگی واکنشی: نقطه مقابل گروه اول, همین گروه است. آنها فرار را بر قرار ترجیح می دهند و از صحنه زندگی می گریزند. این افراد بیشتر اوقات پرخاشگر بوده و در رفتارهایشان نا آرامی موج می زند.
درواقع رفتار پرخاشگرانه می تواند نشانه بی حوصلگی افراد باشد. اگر همکار, دوست یا یکی از اعضا خانواده تان مدتی است به هر حرفی که می زنید مثل ترقه از جا می پرد, یعنی به احتمال زیاد بی حوصله است و ممکن است اصلا حوصله خودش را هم نداشته باشد. بنابراین سربه سرش نگذارید.
3- بی حوصلگی کلاسیک: احساس ناخوشایند سرگردانی, ناتوانی در تصمیم گیری برای انجام کارها و نوعی بی قیدی در زندگی, مصداق بارز بی حوصلگی کلاسیک است. این گروه همان هایی هستند که اغلب تصویرشان را در نقاشی های کلاسیک هم دیده اید! دختر یا پسری که تنها در گوشه ای نشسته, دستش را زیر چانه اش زده و کلا در زندگی بلاتکلیف است.

در زندگی مدرن هم اینها همان افرادی هستند که روبه روی تلویزیون می نشینند و بدون هدف, کانال های تلویزیون را بالا و پایین می کنند و دست آخر هم دکمه خاموش را می زنند و خلاص. ممکن است این افراد همان جا خشک شان بزند و چند ساعتی را هم, همان طور روی مبل بنشینند.
4- بی حوصلگی ارواح: اسم عجیبی است, نه؟ اما افرادی که دچار این بی حوصلگی می شوند درست مثل همان ضرب المثل خودمان یعنی مرده متحرک می شوند!
اینها همان هایی هستند که وقتی با آنها صحبت می کنید, انگار حرف تان را نمی شنوند و شما می مانید که الان اصلا حرف شما را متوجه شده اند یا نه؟ خوشحال هستند یا غمگین؟ درست مثل افرادی که وقتی لطیفه ای برایشان تعریف می کنید, باید بگویید, خب تمام شد, می توانی بخندی!
این افراد به اصطلاح هیچ گونه انگیختگی احساسی ندارند و هیچ حسی در صورت شان نیست و معلوم نیست همین حالا نسبت به آنچه می بینند یا می شنوند حس شان مثبت است یا منفی؟ در رفتار آنها احساس بی پناهی و افسردگی موج می زند. گاهی ممکن است آنها را در گوشه ای خلوت, درحالی که به آرامی اشک می ریزند, ببینید.
5- بی حوصلگی پر کار: اغلب تصور می کنیم افرادی که بیکار هستند, گروه هدف بوده و آنها بیشتر در معرض درگیری با مشکل بی حوصلگی قرار دارند اما افراد پرکار نیز دچار بی حوصلگی می شوند.
این حالت بیشتر زمانی اتفاق می افتد که فرد از کاری که می کند راضی نبوده و یا به دلیل مشغله کاری زیاد, میل به فرار از انجام کار دارد. در این حالت نیز بی حوصلگی سراغ افراد می آید.
خواهر خوانده افسردگی
اگر این اواخر زیاد بی حوصله می شوید درباره بی حوصلگی باید به چند نکته دقت کنید:
مجرد و متاهل ندارد: این مشکل ویژه افراد مجرد نیست. بنابراین فکر نکنید اگر متاهل هستید بی حوصلگی در خانه تان را نمی زند. پس مواظب این موجود موذی باشید.
کنترل کنید: این مشکل اگر به موقع برطرف نشود, می تواند به مساله مزمنی تبدیل شده و بعد از مدتی فرد را وارد فاز افسردگی کند. بنابراین اگر احساس بی حوصلگی سراپای وجودتان را گرفته, دست بجنبانید تا تبدیل به افسردگی نشود.
اگر دارو می خورید: بعضی داروها زمینه ساز ابتلا به بی حوصلگی و افسردگی هستند. بنابراین پیش از مصرف داروها, عوارض آنها را بشناسید.
چطور رها شویم؟
گام اول: اولین قدم برای رفع مشکل بی حوصلگی, آگاهی از ابتلا به آن است. اگر دیگران به شما گوشزد می کنند که به نسبت قبل بی حوصله هستید, این قضیه را نادیده نگیرید.
گام دوم: نوع و دلیل بی حوصلگی تان را بشناسید. با توجه به انواع  ای که درباره اش صحبت کردیم, نوع بی حوصلگی تان را به درستی شناسایی کرده و درصدد رفع آن برآیید.
گام سوم: احساسات تان را توی قلب تان نگه ندارید. این احساسات ناخوشایند اول حال و حوصله تان را می برند, بعد به تدریج می توانند زمینه بروز اختلال های جسمی و روانی شوند. اگر از مساله ای غمگین هستید و احساس می کنید باید گریه کنید؛ خوب هم گریه کنید تا دل تان خالی شود.
گام چهارم: حرف بزنید. با دیگران صحبت کنید تا دلخوری ها, شک و تردیدها و هر حس ناخوشایندی که دارید, در کمترین زمان ممکن برطرف شود.
گام پنجم: تغییر ایجاد کنید. آب به آن زلالی, اگر یک جا بماند مرداب می شود. بنابراین هراز گاهی در زندگی تان تغییر محسوسی ایجاد کنید. این تغییر حال و هوای تان را تغییر داده و باعث می شود دچار حس ناخوشایند بی حوصلگی نشوید.
گام ششم: مشورت کنید. اگر با وجود تلاش هایی که برای رفع بی حوصلگی تان انجام داده اید, حس کردید نمی توانید مشکل را برطرف کنید از روانپزشک یا روان شناس کمک بگیرید. هرچه زودتر به داد خودتان برسید.
همشهری